ده سال پس از درگذشت منصور حکمت
نگاهی به نقش٬ جایگاه و درافزوده های منصور حکمت
گفتگو با نسرين رمضانعلى و محمود احمدى
یک دنیای بهتر: ده سال از فوت نابهنگام منصور حکمت میگذرد. جهان یکی از برجسته ترین مارکسیست های معاصر٬ یک رهبر کمونیست٬ یک سازمانده و پراتیسین انقلاب کارگری را از دست داد. منصور حکمت برای شما که بود؟ تاریخ٬ نسل جدید٬ فعالین کارگری٬ انسانهای آزادیخواه چگونه باید او را بشناسند؟ براستی او که بود؟ چه نقشی در مارکسیسم معاصر ایفا کرد؟ ویژگی هایش کدام بود؟
نسرین رمضانعلی: من منصور حکمت را اگر چه در جلسات دیده بودم اما هیچ وقت از نزدیک با او صحبت یا بحثی نداشتم و کمتر با خصوصیات اخلاقیش آشنائی داشتم. در قریب به اتفاق این جلسات هم که من حضور داشتم با انسانی با حوصله٬ با درایت سیاسی بالا٬ که بدقت صحبتهای همه را گوش میداد و با آرامش خاصی جواب میداد روبرو شدم. من کمتر دیدم در صحبتهایش با هیجان صحبت کند که توجه مخاطبین را به خود جالب کند. احساس میکردم آنقدر قدرت اقناع دارد و تازگى در حرفهايش هست که مخاطبین نمیتوانستند توجه نکنند و افکارشان در دنیای دیگر پرسه بزند. یکی از برجسته ترین سخنرانیهایش سخنرانی "آیا کمونیسم در ایران پیروز میشود" بود که سالنی که صدها نفر در آن حضور داشتند احساس میکردی حتی جمعیت نفسها را در سینه حبس کردند مبادا کلمه ای را درست متوجه نشوند.
برای من که خود را کمونیست و مارکسیست و کادری از جنبش کمونیسم کارگری میدانم٬ منصور حکمت تنها یک متفکر مارکسیست٬ يک رهبر کمونیست و سازمانده پراتيک انقلابی نبود. شخصيت فردى و سياسى او پيچيده و همه جانبه بود. پدیده ای بود که گاها اوقات انسان را براى دادن تصویری همه جانبه از شخصیتش دچار مشکل ميکند.
قبلا در مورد جایگاه منصور حکمت نوشته هائی داشتم و در مراسمهای گرامیداشت یاد عزیزش صحبت کردم و تلاش کردم به جوانبى از شخصيت و محبوبيت اش اشاره کنم. اينجا و در گرامیداشت دهمین سالگرد درگذشت اش دوست دارم از تجربه صراحت کلام و جسارتش در سیر زندگی سیاسی ام اشاره کنم. من در طول زندگی و فعاليت سیاسى ام خوشبختانه این فرصت برایم پیش آمده که خیلی انسانها را بشناسم٬ با خیلی جریانات آشنا شوم٬ گرایشات مختلف را بشناسم و چهره ها و رهبران این جریانات و گرایشات را ببینم و یا با مطالعه نوشته های آنها شناختی از این شخصیتها و آرمانهايشان بدست بیاورم. در طول ايندوره حقیقتا کسی را تاکنون ندیدیم و نشناختم که اولا داراى این قدرت تشخیص بالا و تيز باشد٬ ثانیا بتواند وضعيتهاى پيچيده را همه جانبه تحلیل کند٬ افق بدهد و زمین را برای کشت آماده کند. او تجسم جسارت سياسی بود٬ سر ترس نداشت. او سمبل اراده و باورى قوی به این بود که يک دنیای بهتر ممکن است و کمونیسم ميتواند پیروز شود.
در دوره اى از اين زندگى شاهد و درگير شرايطى بودم که اگر منصور حکمت نبود نمیدانم امروز کجای این دنیای وارونه قرار میگرفتم. شاید مثل انسانی شریف در گوشه خانه میماندم و زندگی عادی را پیش میبردم يا بنا به توانم تقلائى ميکردم. اما مطمئن نيستم که امیدی برای ایجاد یک دنیای دیگر داشتم. دنیائی که در آن انسانها آزاد و برابر و مرفه زندگی کنند. يکى از اين شرايطهاى سرنوشت ساز زمانى بود که جنگ ایران و عراق پایان یافت. سردرگمی اپوزیسیون را شاهد بودم و از طرفی هم رژیم هار اسلامی کشتار زندانیان سیاسی را آغاز کرد تا جامعه را به سکوت وادار کند. دوره اى که مناطق آزاد نداشتيم و دورنماى اوضاع منطقه تيره و تار بود . کمى بعدتر اماکن استقرار ما محل جنگ شد. حمله آمريکا به عراق. تصمیم سیاسی و درستی که منصور حکمت در این دوره گرفت جان صدها کمونیست و آزادیخواه را نجات داد٬ که اگر او نبود٬ تصوير يک آینده روشن براى اين انسانها بسيار مبهم بود. باید این نیرو یا سیاهی لشکر نیروهای آمریکائی میشدند یا اینکه به آغوش حکومت محلی کردستان عراق پناه ببرند. امروز شاهد هستیم در حالی که اعتراضات مردم در عراق به شکل وحشیانه ای سرکوب میشود این نیرو جرات ندارند این سرکوبگری را حتی محکوم کنند چرا نانشان در گرو سکوتشان است.
از نظر سياسى و اجتماعى دوران فروپاشی دیوار برلین تعيين کننده بود. در جشن "پايان کمونيسم" بورژوازى٬ منصور حکمت روزنه ای را باز کرد. او گفت: "دنيا بدون فراخوان سوسياليسم٬ بدون اميد سوسياليسم٬ بدون "خطر" سوسياليسم به چه منجلابی بدل ميشود"؟ با فروپاشی بلوک شرق٬ بلوکى که هوادارانش طى چند دهه هر معجون ناسيوناليستى و دمکراتيک را به اسم کمونیسم و سوسیالیسم به خورد مردم میدادند و بلوک شرق قبله و مدل آنها شده بود٬ ناامید و بخش زیادی از آنها هم آوای رسانه های دنیای سرمایه داری شدند. صدای ناهنجار "کمونیسم تمام شد" و "کمونيسم مرد" گوش را کر میکرد. در این دل این اوضاع درست زمانی که بخش عظیمی از نیروهای چپ و کمونیست قطب نمایشان را گم کرده بودند و سرگردان بودند٬ منصور حکمت اعلام کرد که آنچه امروز تحت عنوان "پایان کمونیسم و سوسیالیسم" تو بوق و کرنا کردند و میگویند٬ تنها شکست یک مدل سوسیالیسم بورژوائی و سرمايه دارى دولتى است. منصور حکمت بسيار زودتر از سقوط اين بلوک٬ براى سقوطش و اوضاع بعد از سقوطش فکر کرده بود. در واقع منصور حکمت مثل هميشه در اوضاع بشدت بحرانى٬ پاسخ کمونيستى کارگرى اش را ميداد و جبهه هاى جديدى باز ميکرد. تلاشهاى منصور حکمت در ايندوره خطير٬ در شرایطی که موج وسيعى از یاس و ناامیدی در صفوف کمونیستها و چپها و سوسیالیستها ایجاد شده بود و حتى اسم کمونيست را عوض ميکردند٬ پاسخى بود که به نظر من حداقل تا آنجا که به چپ ایران برمیگردد جان تازه ای داد. شاید در هیچ کجای دنیا به اندازه ایران و بخشا عراق این بحث گیرائی نداشت. حضور یک نیروی کمونیستی بالنده که در همان مقطع از تاریخ که خیلها ناامید شده بودند امیدی بود در هياهو و تاریکی جشن سرمايه دارى که کمونیسم شکست نخورده است. منصور حکمت رهبر و پراتيسين دورانهاى سخت بود.
يکمورد مهم ديگر دوران انتخاب خاتمی بود. صفوف چپ و راست با یک شک سياسى روبرو شده بودند و بخش زیادی از نیروی سرنگونی طلب را متوهم کرد. در همان مقطع وقتی بحث منصور حکمت طرح شد که اين رای یعنی نه به کلیت نظام جمهوری اسلامی و مردم از شکافها و اختلافات درون حکومت برای پیشروی استفاده خواهند کرد. ايندوره براى چپ مثل دوره هاى سابق تلفات داشت حتى از آنهائى که تا دیروز در صفوف حزب کمونیست کارگری بودند قربانى گرفت. براى بخشى دوره ياس بود در حالی که خود حزب کمونیست کارگری با رهبرى منصور حکمت هر روز بالنده تر بود و مرور زمان درستى تحلیهای او را نشان داد.
منصور حکمت بشدت پايبند اصول کمونيستى اش بود. او که همواره دنبال تقويت حزب٬ اجتماعى شدن بيشتر حزب و شناساندن حزب بود٬ از راديکاليسم کوتاه نمى آمد و سازش نميکرد. به هيچ گرايش دست راستى باج نميداد و اصرار داشت که بايد کمونيسم مان را توده اى کنيم و روى راديکاليسم مان اجتماعى شويم. یادم می آيد که در بازخوانی کاپیتال بود که گفت رفقا بايد مارکس را از زبان خود مارکس بخوانيد. حقیقتا باید امروز گفت بايد منصور حکمت را از زبان خودش بايد خواند و فهميد و بکار بست. امروز جامعه هم منصور حکمت را با زبان خودش میخواند. اگر دسترسی به این همه ادبیات غنى او نبود٬ تحریفش برای گرایشاتی که ربطی به کمونیسم کارگری ندارند و فقط اسمی را یدک میکشند راحتتر میشد. منصور حکمت و ديدگاههايش مبناى حرکت بسيارى از انسانهاى شريف و انقلابى را تشکيل ميدهد.
بگذاريد در پايان نکته ای را بگم. دو سال پیش یکی از کارگران فعال یاداشتی فرستاده بود و گفته بود هر وقتی اعتراضی هست٬ اعتصابی هست٬ هر وقتی میریم با مدیریت و کارفرما مذاکره میکنیم٬ احساس می کنیم منصور حکمت در کنارمان است. احساس میکنیم میگه کوتاه نیائی! یا در موارد زیادی از فعالین کارگری و فعالین جنبش زنان و فعالین اجتماعی شنیدم که منصور حکمت تا چه اندازه در زندگی روزمره آنها تاثیر داشته است. من نیز در لحظه به لحظه زندگی سیاسی ام منصور حکمت را در کنار خودم احساس میکنم. چه در جدالهای سیاسی درون حزبی این یکدهه٬ چه در عرصه های فعالیت سیاسی ام. بايد منصور حکمت را بيشتر شناخت و شناساند. او کليد پيشروى جنبش کمونیسم کارگری را بدست داده است. بقيه اش با ما است که اين پرچم را در دست داريم.
در دهمين سالگرد درگذشت اين رفيق عزيز بايد با تاکيد گفت که این دنیای وارونه را بايد تغییر داد. اين با برافراشتن قدرتمند پرچم کمونیسم مارکس و منصور حکمت عملى است.
محمود احمدی: قبل از اینکه به سوال شما جواب بدهم باید به این اشاره کنم که امسال یک دهه از دست دادن این رهبر بزرگ جنبش کمونیسم کارگری میگذرد! منصور حکمت صرفا متعلق به جنش کمونیسم کارگری نبود. مهر سیاست، تفکر و ایدههای منصور حکمت بر هر جنبش آزادیخواهی نه تنها در ایران، بلکه در خاورمیانه و حتی در اروپا هم خورده است! و این جای تاسف دارد که دیوار سکتاریسم، فرقه گرایی و کینه مانع از آن میشود که یاد این رهبر بزرگ با جمعیت های وسیع برگزار نشود. از جنبش بر علیه اعدام گرفته، تا جنبش برای آزادی بدون قید شرط سیاسی، از جنبش آزادی زن گرفته، تا جنبش دفاع از حقوق کودک، از جنبش دفاع از حقو ق پناهندگی گرفته تا جنبش ضد سرمایه داری و جنبش کارگری، جای پای سیاست و تئوریهای منصور حکمت را میبینید! جنبش برای آزادی - برابری و سازماندهی حکومت کارگری بدون تاثیر منصور حکمت سرنوشت دیگری داشت! منصور حکمت سوسیالیسم و لزوم حکومت کارگری را که در کتابها خاک میخوردند به واقعیت زنده، ملموس و زمینی دنیای کنونی تبدیل کرد. جنبش کمونیستی و جنبش آزادیخواهی به منصور حکمت مدیون است. باید یاد این رهبر بزرگ را با جمعیتهای وسیع و آنطور که شایسته نقش و تاثیرش بر موقعیت کنونی کمونیسم و جنبش برای آزادی انسان است گرامی داشت .
من با منصور حکمت در اوایل سال ۵۸ و در زمانی که سهند بعنوان "هسته هوادار اتحاد مبارزه در راه آرمان طبقه کارگر" فعالیت میکرد٬ آشنا شدم. و آخرین بار نیز در پلنوم چهاردهم حزب کمونیست کارگری او را دیدم. در مورد جایگأه، نقش و تاثیر منصور حکمت باید بگویم که نگأه، نگرش من و خیلیهای دیگر، به سیاست، زندگی، دنیا، و رابطه انسانها متاثر از آموزش و تئوریهای منصور حکمت است. منصور حکمت برای من و خیلی دیگر از کمونیستها، بزرگترین و بر جستهترین رهبر کمونیست دوران معاصر است که کمونیسم مارکسی را در ایران، عراق و بدرجه اى در برخی از کشورهای ديگر بر روی نقشه سیاست برد و زنده کرد. او مارکسیسم رادیکال و کمونیسم پراتیک را در دورانی که پایان تاریخ را اعلام کرده بودند به روشنی نمایندگی کرد. در دوران اوج آنتی کمونیسم بورژوازی و شکست بلوک شرق، پرچم کمونیسم، پرچم تحزب کمونیستی و پرچم انقلابیگری مارکس را بلند کرد. تابو نساختن و عملی نبودن٬ حزب ساختن را در دوران رونق پوپولیسم شکست و قدرتمندترین حزب کمونیست و سیاسی ۱۰۰ سال اخیر تاریخ سیاسی را در ایران بوجود آورد! قدرت گرفتن سیاسی احزاب کمونیستی را بعنوان یک امر عاجل و فوری در فرهنگ سیاسی کمونیسم در ایران جا اندخت! از نظر او برای تاثیر گذاری عمیق و وسیع در جامعه باید قدرت سیاسی را در دست گرفت.
او دستاوردهای تئوریک و سیاسی و در افزودههای تئوریک مهمى به کمونیسم دارد. حزب و قدرت سیاسی، حزب و جامعه، دموکراسی از تعابیر تا واقعیت، حقوق کودک، حق ملل، دولت در دوران انقلابی، نقد تجربه شوروی، کمونیسم کارگری، جنبش شورایی، موضع کمونیستی در برخورد به جنبشهای اجتماعی و احزاب سیاسی از عمیقترین مباحث مارکسیستی هستند! او قادر شد پوپولیسم و کمونیسمهای بورژوایی را در عرصههای سیاسی- تئوریک و سبک کاری در جامعه ایران شکست دهد. در دوران او کمونیسم مارکس و کارگری به بستر اصلی کمونیسم در ایران تبدیل شد. منصور حکمت به نقد روشها فرقه ای، غیر اجتماعی و حاشیه ای رفت و کمونیسم اجتماعی و دخالتگر را با سبک کار اجتماعی و رادیکال معنی کرد!
او با مرگ نابهنگامش متاسفانه نتوانست یک انقلاب اجتماعی را هدایت کند. اما تئوریها و آموزشهایش گنجینه اى غنى و چراغ راه طبقه کارگر و کمونیستها برای سازماندهی انقلاب کارگری است! راهش و یادش گرامی باد ! *